سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ولایت مداری
 

بسم رب المهدی

آیت الله ناصری,بقیة الله,اسم اعظم

حجت‌الاسلام والمسلمین صافی اصفهانی با بیان خاطره‌ای از آیت‌الله ناصری گفت: آیت الله ناصری در باره استاد اخلاق خود در نجف می گفتند که حضرت آیت الله سید محمد کشمیری، استاد ما و از اولیای الهی و اوتاد بود و ارتباط فوق العاده ای با حضرت حقّ...







نوشته شده در تاریخ یکشنبه 92 اردیبهشت 22 توسط حسین مرادی نژاد

بسم رب المهدی

(19)
*نشانه هایی برای مؤمنان

امام حسین(ع) فرمودند:

پیش از ظهور قائم آل محمد(ص)، قطعا نشانه ها[یی از جانب خدا] برای اهل ایمان رخ می دهد که در ضمن آیه شریفه به آنها اشاره شده است:
((و ما به یقین شما را با چیزهایی می آزماییم)): یعنی مؤمنان پیش از خروج قائم؛
((با ترس)) از پادشاهان بنی عبّاس در پایان سلطنتشان.
((با گرسنگی)) که از بالا رفتن قیمتها ظاهر می شود.
با ((نقصان أموال)) که به صورت فساد [و تباهی در] تجارات، و کمی بهره ها رخ می دهد.
با ((نقصان جانها)) که با مرگهای ناگهانی و فراگیر جلوه می کند.
با ((نقصان محصولات زراعی)) که از راه کاهش رشد کِشته ها پدید می آید.
((و صابران را)) در آن روز به نزدیک بودن ظهور قائم آل محمّد (ص) ((بشارت ده)).

 

پی نوشت:
1.سوره بقره(2)،آیه 155.
2.الخرائج و الجرائح،ج3،ص1153،ح60

 

.....................................................................................


برای تعجیل در فرج حضرت ولی عصر(عج) یک صلوات ختم بفرمایید.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل الفرجهم

ادامه دارد...






نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 92 اردیبهشت 18 توسط حسین مرادی نژاد

 

یامهدی(ع)

پرسش: نام، لقب ها و کنیه های امام زمان(ع) کدامند؟

پاسخ: نام اصـلی حضرت، «مـحمـد» است. نـامی کـه پیامبر(ص) برای او انتخاب فرموده :

 «اسم او اسم من و کنیه او کنیه من است.»

 کنیه حضرت :‌ ابوالقاسم است. و نیز اباصالح و ابوعبدالله و ابوابراهیم و ابوجعفر و ابوالحسین هم گفته شده است.1

 القاب حضرت: بسیار است، از جمله:

 

1. مهدی: مشهورترین لقب حضرت است. مـهدی به اسم مصدر هدایت است، به معنی کسی که بوسیله خدا هدایت شده باشد.

امام باقر(ع) مـی فـرمایند: «او را مهدی نامیدند، برای اینکه به امری پنهان (اسلام راستین) هدایت می کند.»2

 

2. قائم: یعنی قیام کننده به حق.

حضرت پیامبر(ص) می فرمایند: «از این جهت وی را «قائـم» نامیدند، که پس از فراموش شدن نامش قیام می کند.»3

 

3. منتظَر : امام جواد(ع) می فرمایند:

 «... وی را مـنـتـظَـر مـی نـامنـد، زیـرا بـرای مدتی طولانی غیبت می نماید و علاقمندان، منتـظِـر ظهورش خواهند بود و آنها که تردید دارند انکار می کنند...»4

 

4. بقیة ا... : روایت شده که چون آن حـضرت خروج کند، پشت به کعبه می کند و 313 مرد، دور او جمع می شوند و اول چیزی که تکلم می فرمایند، این آیه است: «بقیة ا... خیرلکم ان کنتم مؤمنین».5

آنگاه می فرماید: منم بقیة ا... و حجت او و خلیفه او بر شما، پس همه به او این گونه سلام می کنند:

 «السلام علیک یا بقیة ا... فی ارضه»6

 

و نیز لقب آن حضرت را «حجة ا...» ذکر کرده اند.  همچنین، نقش خاتم آن جناب، «انَا حجة ا...» است.7

 

القاب دیگری چون : خَلَف صالح، شرید( رانده شده )، غریم(طلب کار)، مُؤَمِّل (منتظر، و آرزو برآورده شده)، منتقم، ماء معین(آب ظاهر و جاری بر روی زمین)، ولی ا...، صاحب الامر، صاحب الزمان و... دارند که جهت توضیحات بیشتر میتوان به کتاب منتهی الآمال و بحارالانوار و کتب مربوطه مراجعه نمود.

 

پی نوشت ها :

1. الزام الناصب، شیح حائری یزدی/ ج1، ص 483.    

2. اثبات الهداه، شیخ حر عاملی/ ج7، ص110 و 169.  

3. معانی­الاخبار، شیخ صدوق، ص 65.             

 4. کمال­الدین و تمام­النعمه، شیخ صدوق، ص 378.

5. سوره هود/ آیه 86.   

6. منتهی­الآمال، محدث قمی/ ج2، ص 286.

7. منتهی­الآمال، محدث قمی/ ج2، ص 287.






نوشته شده در تاریخ سه شنبه 92 اردیبهشت 17 توسط حسین مرادی نژاد

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پـرچم، پیشانی‌بند، انگشتر، چفیه، بی‌سیم روی کولش، خیلی بانمک شده بود؛

 گفتم: « چیه خودتو مثل علم درست کردی؟ می‌دادی پشت لباست هم برات بنویسن

 پشت لباسش رونشان داد؛ « جگر شیر نداری سفر عشق مرو. »

گفتم: « به هر حال اصـرار بـیخود نکن؛ بـی‌سیـم‌چـی، لازم دارم ولـی تـو رو نمی‌برم. هم سنت کمه، هم برادرت شهید شده. »

از من حساب می‌برد، حتی یک کم می‌ترسید.

دستش رو گذاشت رو کـاپـوت تـویـوتـا و گفت: « باشه،نمیام. ولی فردای قیامت شکایتتو به حضرت زهرا(س)می‌کنم. می‌تونی جواب بدی؟ 

 گفتم: « برو سوار شو» ...

 


***     
گفتم: « بی‌سیم‌چی...»
بچه‌ها می‌گفتند : «نمی‌دونیم کجاست. نیست...»

به شوخی گفتم: « نگفتم بچه است؛ گم می‌شه؟ حالا باید کلی بگردیم تا پیداش کنیم» ...

بعد عملیات داشتیم شهدا رو جمع می‌کردیم .

بعضی‌ها فقط یه گلوله یا ترکش ریز، خورده بودند. یکی هم بود که ترکش سرش را برده بود. بَرِش گرداندم.

پشت لباسش را دیدم « جگر شیر نداری سفر عشق مرو»...

 






نوشته شده در تاریخ دوشنبه 92 اردیبهشت 16 توسط حسین مرادی نژاد

سلام مرد!
اول مرد! آخر مرد! مرداً فوق کل مرد!
با  تو ام نه آقای پهلوانان و لوتی ها.. نه آقای عالمان و حکیمان! نه پدر قلم و اَلَم! .. نه عالم غیرعَلَمَ..
با تو ام ای “هوَ” .. به عربی او یک مرد!
مرد در شب کوچه ها.. در پس نبرد!
جواب بده! چه کرده ای؟..
بگو که بدانیم ما هم.. بگو اگر غریبه ها میدانند فرزندانت هم بدانند جرمت چیست..
بگویمت سبط اکبر را.. شاهد ماجرای مادر را.. تابوت سالم نماند..
دِ آخر مرد! چقدر ساکتی؟!
بگو چه کرده ای که این چنین “ویعدّوا لنا مایستطیعوا من قوّه”!!
تا آنجا که خون خدا را ریختند.. بُغضاً لابیه!… و قاتل در گودال میگریست..
و آنجایی که گفتند حسین معجزه کرده.. این نبی است که به میدان آمده رجز میخواند..
شمشیر ها به زمین افتاد..
و خواند.. انا علی بن حسین بن علی..
زنا زاده فریاد زد.. بزنیدش! او از علی است.. اسمش علی است..
زدند.. ا ر ب ا ار ب ا..
و همین نزدیکی ها در پاراچنار.. چه بسیارند اکبرها.. اربا اربا..
عمار را..  اویس قرنی را.. حُجر را یادت هست؟
مزارش رفته بودم.. البته سر در بدن نداشت.. سرش جای دیگریست آنجا هم رفته ام.. پشت مزار نوه ات..
در کوچه پس کوچه هایی که حقیر اگر سر حجر آنجا نبود جرات میکردم بگویم کوچه های “حقیر”..
حجر را که میدانم جرمی ندارد.. جز شریک جرمی تو! نه شبّیح بشار است..نه بسیجی خامنه ای..
عمار و اویس را همان اول بی مزارشان کردند که از شرم بقیع عرق نریزند…
امّا الحُجر..
خرجوه من قبره و سَرَقوا جِسمَه… ثُمّ دَمّروا مزاره..
که حجر هم بوی کربلا گرفت.. شرمنده اربابش نباشد..
بر این مصیبت روزها بر سینه زنیم و شبها بگرییم کم است.. شاید عزای عمومی نباشد حجر ، خفتگان دولت مارا..
عزای خصوصی که هست؟
نمیدانم چیست.. هر چه هست زیر سر توست.. خودت بگو چه کرده ای..
بگو که بدانیم این جماعت چرا ایـــــــــــن قدر از تو بیزارند!

image

چرا این قدر به خون ما تشنه اند؟!
آخر بگو.. ما تاوان کدام کار تو را میدهیم؟
جز برپایی قسط و عدل.. جز نجاتشان من ظلمات الجهل.. جز..  جز مردانگی چه کرده ای؟
شعب ابی طالب.. پدرت..
میدانی کجا را میگویم..
شیعیان حلب را..
محاصره اند.. دو ماه و چند روز بیش!..
حافظان قران ها و پیشانی های پینه دار محاصره کرده اند..
قرآن ناطق! علی! حرفی بزن..
نه آقا جان! “خالف نفسک تسترح” یعنی چه؟؟ ما از این حرفها به کارمان نمی آید..
میدانی.. بلد نیستیم! مسلمین اگر از این کارها بلد بودند که کارشان به اینجا نمیکشید…
تو فقط اعتراف کن.. و بگو چطور ما جبران کنیم؟..
……………………………و
پ.ن1: اشاره به آیه واعدوا لهم مااستطعتم من قوه
پ.ن2: شبیح در عربی به معنای مزدور و چماق به دست هست






نوشته شده در تاریخ یکشنبه 92 اردیبهشت 15 توسط حسین مرادی نژاد

مغایرت های زمان ما paradox of our times

ما امروزه خانه های بزرگتری داریم اما صاحب خانواده های کوچکتری هستیم!

راحتی بیشتری داریم اما زمان کمتر!

صاحب مدارج تحصیلی بالایی هستیم اما درک عمومی پایین تری داریم!

آگاهی بیشتری داریم اما قدرت تشخیص مان کمتر شده است!

تعداد متخصصان بیشتر شده است اما به همان میزان مشکلات مان نیز افزایش یافته است!

و علیرغم افزایش داروها، سلامتی کمتری داریم!

بدون ملاحظه ایام را می گذرانیم،

خیلی کم می خندیم،

با سرعت بسیار زیاد رانندگی می کنیم،

خیلی زود عصبانی می شویم،

تا دیر وقت بیدار می مانیم،

با خستگی فراوان از خواب بر می خیزیم،

خیلی کم مطالعه می کنیم،

اغلب اوقات خود را صرف تماشای تلویزیون می کنیم،

و ...  به نُدرت دعا می کنیم!

مایملک مان چندین برابر شده اما به همان میزان از ارزشهایمان کاسته شده است!

خیلی زیاد صحبت می کنیم،

به اندازه کافی عشق نمی ورزیم

و بسیار دروغ می گوییم!

زندگی ساختن را یاد گرفته ایم اما زندگی کردن را نه!

به جای آنکه زندگی را به سالهای عمرمان بیفزاییم، فقط  سالهای عمر را به زندگی مان افزوده ایم!

ساختمان هایمان بلندتر شده اند اما طبع مان کوتاه تر!

بزرگراه هایمان پهن تر شده اما دیدگاه هایمان باریکتر!

بیشتر خرج می کنیم اما کمتر داریم!

بیشتر می خریم اما کمتر لذت می بریم!

ما تا کره ماه رفته و برگشته ایم!

اما قادر نیستیم برای ملاقات همسایه جدیدمان از یک سوی خیابان به آن سو برویم!

البته در بیشتر اوقات کافی است تنها چند پله را به بالا یه پایین طی کنیم! البته بدون در نظر گرفتن تکنولوژی (آسانسور)!!!

فضای بیرون را فتح کرده ایم اما فضای درون را نه!

ما اتم را شکافته ایم اما تعصبات کور را نه!

بیشتر می نویسیم اما کمتر یاد می گیریم!

بیشتر برنامه می ریزیم اما کمتر به انجام می رسانیم!

عجله کردن را خوب یاد گرفته ایم اما صبر کردن را نه!

درآمد های بالاتری داریم اما اصول اخلاقی پایین تر!

کامپیوترهای متعددی می سازیم تا اطلاعات بیشتری را نگهداری کنیم!

تا رونوشت های بیشتری تولید کنیم!

اما ارتباطات کمتری داریم!

کمیت بیشتر در برابر کیفیت کمتر!

اکنون زمان غذاهای آماده اما دیرهضم است!

زمان مردان بلند قامت اما شخصیت های پست!

زمان سودهای کلان اما روابط سطحی!

فرصت بیشتر اما تفریح کمتر!

تنوع غذایی بیشتر اما تغذیه ناسالم تر!

درآمد بیشتر اما طلاق بیشتر!

منازل رویایی اما خانواده های از هم پاشیده!

به همین دلیل است که پیشنهاد می کنیم از امروز هیچ چیز را برای موقعیت های خاص نگذارید،

زیرا هر روز زندگی یک موقعیت خاص است!

در جستجوی دانش باشید، بیشتر بخوانید، به تماشای زیبایی های طبیعت بنشینید

بدون آنکه توجهی به نیازهایتان داشته باشید!

زمان بیشتری را با خانواده و دوستانتان بگذرانید!

غذای مورد علاقه تان را بخورید و جاهایی را که دوست دارید، ببینید!

زندگی فقط حفظ بقاء نیست،

بلکه زنجیره ای از لحظه های لذت بخش است!

بهترین و مورد علاقه ترین وسایل تان را همین امروز استفاده کنید،

و برای روز مبادا نگه ندارید!

بهترین زمان استفاده همان لحظه ای است که دوست دارید از آن استفاده کنید!

عباراتی مانند «یکی از این روزها» و «روزی» را از فرهنگ لغت خود خارج کنید!

بیایید کارهای مورد علاقه ای را که قصد داشتید «یکی از این روزها» انجام بدهیم،

همین امروز انجام دهیم!

بیایید به خانواده و دوستانمان بگوییم که چقدر آنها را دوست داریم!

هیچ چیزی را که می تواند به خنده و شادی شما بیفزاید به تأخیر نیاندازید!

هر روز، هر ساعت و هر دقیقه خاص است،


و شما نمی دانید که شاید آن می تواند آخرین لحظه باشد!

اگر شما آنقدر گرفتارید که وقت ندارید این پیغام را برای کسانیکه دوستشان دارید بفرستید،

و به خودتان می گویید که «یکی از این روزها» آنرا خواهم فرستاد،

فقط کمی فکر کنید...

«یکی از این روزها» ممکن است شما اینجا نباشید که آنرا بفرستید!

ناگهان چقدر زود دیر می شود...

یاعلی!






نوشته شده در تاریخ شنبه 92 اردیبهشت 14 توسط حسین مرادی نژاد

 بـعضی چیـزا هستند که خـاص خدا ساختـه شدند، و اگه برای خـدا ازشون استفاده نشود، فاسد می شوند و از بین می روند.

 به عبـارت دیـگه، اگه ایـن اعمـال واسه خدا نبـاشه، شیـطـون، مثل نخود می پـره وسط و مـی­زنـه بـه نـام خودش! (هرکی بود همینکارو می کرد، مگه نه؟!)

 یـکی از ایـن اعمال، تـواضـع است. یـک کلمه 5 حرفی که کلی حرف و حدیث رو با خودش یدک می کشه...

 بهترین تعبیرات و تعریف ها، در این زمینه، طبق معمول، مختص ائمه معصومین  (ع) است.

 بـدون فـوت وقـت سـراغ ایشان می رویم تـا از کـوثـر جامشان  سیرابمان گردانند... توکل به  خدا !

 خداوند به حضرت موسی(ع)  فرمود: «می دانی چرا از میان همه خلایقم،تو را برای سخن گفتن برگزیدم؟»

 موسی عرضه داشت که : چرا پروردگارم؟

خدا پاسخ داد : «من در میان بندگانم جستجو کردم و خلایقم را زیر و  رو کردم و در میان آنها کسی را متواضع تر و ذلیل تر و شکسته تر از تو  در مقابل خویش نیافتم. موسای من! تو به هنگام نماز، گونة تسلیم و ضعف بر خاک عبودیت من می سایی1».

به حضرت داوود(ع)  نیز فرمود: «ای داوود! همچنان که نزدیکترین بندگان به درگاه خداوند متواضع ترین آنانند، دورترین مردم به خداوند، کبر فروشانند.2»

اما انواع تواضع...

تواضع دو گونه است. یکی تواضع در قبال خدا و دیگری، تواضع برای خدا.

 تواضع در قبال خدا، آن است که بنده شرط بندگی بجا آورد و  حقارت و خفت و ذلت و نیازمندی خود را در مقابل خدا بشناسد و عظمت و قدرت و عزت واستغنای معشوق بداند و یقین کند که بارگاه معشوق، جمال کل، نور کل، قدرت کل، علم کل و مجموعة صفات کاملة حمیده است. و آنچه که در آن بازار خریدار دارد و بر سر دست می رود، عجز و خضوع و خشوع و تواضع و ذلت و نیازمندی است. و این کلام خداوند بر باور جانش بنشیند که :

 «آشیان من در انحنای دلهای شکسته است.»

 راستی، به نظر شما دلی پیدا می شه که در مقابل خدا نشکنه و فرو نریزه و آتش نگیره؟

 پناه بر خدا از چنین دلی!

 اما تواضعی که برای خداست، فروتنی در مقابل اولیاء و مؤمنان و مستضعفان و فرودستان و مسکینان است.

 از امام صادق(ع) نقل شده که فرمودند: به راستی در آسمان دو ملکند که موکل بندگانند؛ هرکه برای خدا تواضع کند، او را بالا برند و هرکه تکبر کند، او را به خاک پستی نشانند.4

 امام رضا(ع) نیز فرمودند: تواضع آن است که بامردم آن کنی که علاقه مندی با تو کنند. و باز فرمودند: تواضع درجاتی دارد، از آن جمله : که مرد، قدر و اندازه خویش بشناسد و کشتی نفس را در ساحل قلب سلیم فرونشاند و... خنجرهای بدی را با سپر نیکی های خویش بشکند و آتش خشم خود را به آب حلم بنشاند و با گذشت و نیکوکار باشد که ? اِنَّ ا... یُحِبُّ المُحسِنینَ ?5 «خداوند نیکوکاران را دوست می دارد.»   بُعد دیگری از تواضع هم هست که در این دو مورد نمی گنجد و شایسته سومی هم نیست.

آن تواضع شرک آلوده و باطل است، مثل این که کسی ثروتمندی را بخاطر ثروتش تواضع کند.

? مَن تَواضَعَ غَنیاً لِغِناهُ ذَهَبَ ثُلثا دِینِه? که دو سوم دین خود را فدای تواضع نابجای خویش می گرداند.

پی نوشت ها :

1. اصول کافی        

2. اصول کافی        

3. نهج البلاغه، خطبه متقین(همام)  

4. اصول کافی    

5. سوره آل عمران، آیه 134






نوشته شده در تاریخ جمعه 92 اردیبهشت 13 توسط حسین مرادی نژاد