سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ولایت مداری
 

بسم رب المهدی

النفاثات فی العقد,

خداوند حکیم در آیه چهارم از سوره «فلق» که موارد پناه بردن به خدا را برمی شمرد، می فرماید:

وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِی الْعُقَد
و از زیان زنان دمنده [که افسون و جادو] در گره‏ ها [مى ‏دمند و با این کار شیطانى در زندگى فرد، خانواده و جامعه خسارت به بار مى‏ آورند]

صاحب تفسیر «مجمع البیان» ضمن تفسیر آیه شریفه که مورد نزول آن زن های ساحر و جادوگرند، معنای جامعی را نقل می کند که ـ از نظر جامعیتی که آیات قرآن کریم دارند و نمی شود آنها را مختص به مورد نزول دانست ـ معنای لطیف و مناسبی است. می گوید:

« النفاثات، النّساء اللّاتی یُملِنَ آراءَ الرّجالِ و یَصرفنَهُم عن مُرادِهِم و یَرُدّنّهُم إلی آرائِهِنّ »
«نفاثّات فی العقد»، زنانی هستند که مردان را تحت تأثیر جمال و رفتار و گفتار تحریک آمیز خود قرار داده و آنها را از عزم و تصمیمی که دارند بر می گردانند و تسلیم هوای نفس خود می سازند؛

یعنی جلوه زن، یکی از عواملی است که عقده(گره) ایمان را از دل انسان می گشاید و رشته حمیّت و مردانگی را پاره می کند و عزم و اراده و تصمیم را از دست می گیرد و یک حالت بی قیدی و بی بند و باری در آدمی ایجاد می کند! در آن موقع مردی که مسحور «جلوه زن» شده است، از اقدام به هیچ گناه و جنایتی خودداری نمی کند.

سوره فلق,






نوشته شده در تاریخ یکشنبه 92 مهر 21 توسط حسین مرادی نژاد

بسم رب المهدی

امام علی,حضرت زهرا

حضرت زهرا(س),امام علی(ع),

لباس یاس برتن کرد زهرا
کنار دست او بنشست مولا
محمدخطبه خواند زهرا بلی گفت
غلط گفتم بلی نه " یاعلی " گفت...

یافاطمة الزهرا(س)

کلیپ صوتی بسیار زیبا با گویندگی وحید جلیلوند

داستان ازدواج یک پهلوان(حتما دانلود و گوش کنید)

قصه ازدواج!(اینجا کلیک کنید)


از بهر این ساعت ، زمان لحظه شماری کرده است

وز بهر این وصلت ، زمین نابردباری کرده است

چشم فلک شب تا سحر ، اختر شماری کرده است

ایوب دهر از شوق امشب ، بی قراری کرده است

دست خدا وجه خدا را خواستگاری کرده است

امشب علی آن عدل کل ، بر عقل کل داماد شد

شاگرد ممتاز نبی ، داماد بر استاد شد

خوان کرم مخلوق را دعوت به مهمانی کند

صد نعمت از رحمت خدا بر خلق ارزانی کند

وز طور موسی آمده تا آنکه دربانی کند

آید خلیل ، آرد ذبیحِ خود که قربانی کند

یوسف گرفته مِجمر و اسپند گردانی کند

کرّوبیان در هلهله ، قدوسیان در همهمه

عیسی به دنبال علی ، مریم کنار فاطمه

امشب علی در خانه خود شمع محفل می برد

کشتی عصمت نا خدا را سوی ساحل می برد

مشکل گشای عالمی ، حل مسائل می برد

انسان کامل را ببین ، با خود مکمل می برد

هم آن به این دل می دهد ؛ هم این از آن دل می برد


مولا جان مبارک باشه!
حضرت مادر مبارک باشه!
عیدی ما فراموش نشه!






نوشته شده در تاریخ دوشنبه 92 مهر 15 توسط حسین مرادی نژاد

بسم رب المهدی

فرزند خوانده,خودکشی,حاجی بازاری,واقعیت

حاج حبیب رو همه? محل می شناختند. برای خودش اسم و رسمی داشت. تقریباً نصفِ بیشترِ مردم محل ، لوازمِ خانه و جهیزیه خود را ، اقساط از مغازه ی حاجی گرفته بودند. دائم ، حرف از کارِ خیر و، خدا و پیغمبر میزد. اما فقط کافی بود، تا بنده خدایی یک قسط اش عقب بیوفتد ،آن وقت بود که چرتکه اش رو بر میداشت و ، طوری سودش را محاسبه میکرد، که در همین عصرِ اینترنت هم ، هیچ کامپیوتری نمی توانست معادله ای برای آن بسازد. و اگر کلاً شخصِ مقروض آهی در بساط نداشت و چند ماهی از اصل و فرع ماهیانه اش می ماند ، دیگر حسابش با کرام الکاتبین بود .حاج حبیب فرزند خوانده ای به اسم سارا داشت . که تقریباً ، در ماه رمضان ده سال پیش آن را به خانه آورد. اما این اواخر، مکرر میگفت: (( حالا دیگر بعد از فوت معصومه ، صلاح نیست سارا در منزل باشد ، و باید در اسرع وقت شوهری مناسب برایش پیدا کنم…)). چند روز پیش حاجی در حالِ خواندن روزنامه ای بود که مرا صدا کرد و با لبخندی غریب گفت : (( به داداش رضا زنگ بزن و بگو عصر برای خرید یک انگشتر پیش او میروم.. خودت هم چند روزی میتوانی به مرخصی بروی ))…یک هفته ی بعد آقا رضا زنگ زد و گفت که زود روی درب دکان پارچه ای سیاه بچسبانم و کمی پول بردارم و خرید کنم. اول فکر کردم برای حاجی اتفاقی افتاده ، اما بعد فهمیدم که سارا خودش را کشته. به سرعت به مغازه رفتم وداخل شدم و کمی پول برای خرید برداشتم ، اما هنگام خروج، چشمم به تیتر روزنامه ای افتاد که آن روز حاج حبیب میخواند :
” قانون اجازه ی ازدواج با فرزند خوانده تصویب شد”






نوشته شده در تاریخ جمعه 92 مهر 12 توسط حسین مرادی نژاد

بسم رب المهدی

شهید

شهید در قبال خدا، گذشت و ایثار کرده است. ایثار، یعنى ندیدن و به حساب نیاوردن خود. اگر او خود را به حساب مى‌آورد و در معرض نابودى و خطر قرار نمى‌داد، به این مقام نمى‌رسید. این جوانانى که در جبهه‌هاى جنگ، در گرماى خوزستان، در زیر آفتاب شصت و پنج درجه حرارت و یا در سرماى کردستان، بر روى کوههاى پر از برف، رفتند و جان را فدا کردند، همه‌شان خانه داشتند، زندگى داشتند، پدر و مادر مهربان داشتند، بعضى همسر عزیز و نازنین داشتند، بعضى فرزندان و جگر گوشگان داشتند، آسایش داشتند، آرزو داشتند؛ اما همه را گذاشتند و رفتند.

ما که مى‌خواهیم پیام آنها را بگیریم، پیامشان چیست؟ پیام این است که اگر مى‌خواهید خدا را از خودتان راضى کنید و وجودتان در راه خدا مفید واقع شود و مقاصد و اهداف عالى ربوبى و الهى درباره عالم آفرینش تحقّق پیدا کند، باید خودتان را در مقابل اهداف الهى ندیده بگیرید. تکلیف ما لایطاق هم نیست؛ تا آن جایى که مى‌شود. هر جایى که گروهى از انسانهاى مؤمن این کار را کردند، کلمه خدا پیروز شد. هر جایى هم که بندگان مؤمن خدا پایشان لرزید ، بدون برو برگرد، کلمه باطل پیروز شد.

 







نوشته شده در تاریخ سه شنبه 92 مهر 9 توسط حسین مرادی نژاد