سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ولایت مداری
 

بسم رب المهدی

زیتون,انجیر,مسلمان,تحقیقات,ژاپنی,ژاپن,اسلام,قرآن

 

والتین والزیتون (1) وطور سنین*(2)

وَهَذَا الْبَلَدِ الْأَمِین (3)

لَقَدْخَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ (4)

ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ  

قسم خداوند متعال به انجیر و زیتون و ارتباط آن

با خلقت انسان در بهترین زمان

و برگرداندن آن به بدترین زمان ... نشانه ی چیست؟

 

 وقتی یکی از معجزات قرآن باعث مسلمان شدن یک تیم تحقیقاتی ژاپنی می  شود!


    خداوند در سوره "تین"(انجیر) به این میوه قسم خورده است و دانشمندان دین‌ پژوه می‌گویند، احتمالاً علت آن است که انجیر، یکی از میوه‌های همه چیز تمام است و مجموعه ایی از املاح و ویتامین‌ها دارد؛لذا مورد توجه خاص قرآن قرار گرفته است. اما این سوگند، ویژگی ظریف دیگری هم در بر دارد که موجب مسلمان شدن یک تیم تحقیقاتی ژاپنی شده است.
   
قصه از اینجا شروع شد که یک گروه پژوهشی ژاپنی، در بین مواد خوراکی به دنبال منبع پروتئین خاصی بودند که به میزان کم، درمغز انسان و حیوانات تولید می‌شود. این پروتئین، کاهش دهنده کلسترول خون ومسئول تقویت قلب و شجاعت انسان است و بازتولیدش بعد از 60 سالگی تعطیل می‌شود.

  ژاپنی ها فهمیدند که این ماده فقط در انجیر و زیتون موجود است و برای تامین آن، بایدانجیر و زیتون را به نسبت یک به هفت مصرف کرد.

بعد از ارائه این نتیجه یکی از قرآن پژوهان مصری نامه‌ای به این تیم تحقیقاتی می‌نویسد و اعلام می کند که در کتاب مقدس مسلمانان ، خداوند به انجیر و زیتون در کنار هم قسم خورده ،

 نام انجیر فقط یک بار و نام زیتون هفت بار در قرآن آمده است.

انجیر یک بار در آیه ی اوّل تین آمده و به زیتون شش بار بطور مستقیم(99 انعام، 141 انعام، 11 نحل، 35 نور، 29 عبس، 1 تین)

و یک بار بطور غیرمستقیم  (20 مؤمنون؛ درخت زیتون) اشاره شده است.

ای کاش ما مسلمان ها با تحقیق در قرآن به نتایج علمی مخفی در آن دست می یافتیم، نه اینکه غربی ها به یک کشف علمی برسند و بعد ما متناظر آن را از قرآن مان بیرون بکشیم.






نوشته شده در تاریخ دوشنبه 92 اسفند 19 توسط حسین مرادی نژاد

بسم رب المهدی

چهارشنبه سوری,شهید مطهری,مراسم,آیین,آتش,ترقه,نارنجک

 

و اما مراسم چهارشنبه سوری،در ایران رسمی وجود داره به اسم چهارشنبه سوری که چهارشنبه آخر هر سال خانواده ها دور هم جمع می شوند و آتشی روشن می کنند.

و از روی آتش می پرند و فشفشه روشن می کنند و گاهی ترقه ای هم می ترکانند و امید به آتش دارند تا سال جدید برایشان پر از شادی و سرور و اتفاقات خوب باشد.

حال رفته رفته این مراسم تبدیل شده است به دور هم جمع شدن جوانان محله و آتش روشن کردن از روی آتش پریدن ترکاندن نارنجک دستی خوردن مشروبات الکلی و پخش یک آهنگ شاد و مختصری رقصیدن دختران و پسران باهم البته قضاوت غلط نکنید این کار باعث می شود تا جوانان زیادی به سر و سامان برسند و به خانه بخت بروند.

و من میگذرم از اتفاقات بدی که در این مراسم میوفتد مانند بستن خیابان مزاحمت ایجاد کردن برای مردم و صدمه زدن به زن و بچه و جوانان آمارها بسیار گویا و شیوا هستند که در این مراسم های گذشته ما چقدر کشته و مجروح و نقض عضو داشته ایم.قضاوت کردن درباره این اتفاقات و حق الناس بودنش یا نبودنش با خوده شما عزیزان.

بعضی می گویند که این یک جشن ساده است و مشکلی ندارد و شما به اسم اسلام می خواهید این خوشی را از جوانان بگیرید.اولا عرض کنم دلیل پیدایش اسلام چیست؟ غیر از این است که برای آسایش و راحتی ما آمده است؟ غیر از این است که برای ازبین بردن جهل آمده است؟ و حال خدا میفرمایند: و من یتوکل على الله فهو حسبه ((هر کس به خدا توکل کند خدا او را کفایت مى کند)).حال ما می آییم توکل و توسل می کنیم به آتشی که خود مخلوق خداوند است.

اما کمی دقیق تر بشویم ببینیم  این مراسم چهارشنبه سوری چیست و چه آدابی دارد و قضاوتش با شما.

مراسم چهارشنبه سوری

مراسم کوزه شکنی: مردم پس از آتش افروزی مقداری زغال به نشانه سیاه بختی،کمی نمک به علامت شور چشمی، و یکی سکه دهشاهی به نشانه تنگدستی در کوزه ای سفالین می اندازد و هریک از افراد خانواده یک بار کوزه را دور سر خود می چرخاند و آخرین نفر کوزه را بر سر بام خانه می برد و آن را به کوچه پرتاپ می کند و می گویید: «درد و بلای خانه را ریختم به توی کوچه» و باور دارند با دور افکندن کوزه،تیره بختی،شور بختی و تنگدستی را از خانه و خانواده دور می کنند.

همچنین گفته میشود وقتی میتراییسم از تمدن ایران باستان در جهان گسترش یافت،در روم و بسیاری از کشورهای اروپایی روز 21 ذسامبر (30آذر) به عنوان تولد میترا جشن گرفته میشد.ولی پس از قرن چهارم میلادی در پی اشتباهی که در محاسبه روز کبیسه رخ داد این روز به 25 دسامبر انتقال یافت.

مراسم فال گوش نشینی: زنان و دخترانی که شوق شوهر کردن دارند،یا آرزوی زیارت و مسافرت،غروب شب چهارشنبه نیت می کنند و از خانه بیرون می روند و در سر گذر یا سر چهارسو می ایستند و گوش به صحبت رهگذران می سپارند و به نیک و بد گفتن و تلخ و شیرین صحبت کردن رهگذران تفال می زنند. اگر سخنان دلنشین و شاد از رهگذران بشنوند،برآمدن حاجت و آرزوی خود را برآورده می پندارند.ولی اگر سخنان تلخ و اندوه زا بشنوند،رسیدن به مراد و آرزو را در سال نو ممکن نخواهند دانست.

مراسم قاشق زنی: زنان و دختران آرزومند و حاجت دار،قاشقی با کاسه ای مسین برمی دارند و شب هنگام در کوچه و گذر راه می افتند و در برابر هفت خانه می ایستند و بی آنکه حرفی بزنند پی در پی قاشق را بر کاسه می زنند.صاحب خانه که می داند قاشق زنان نذر و حاجتی دارند،شیرینی یا آجیل،برنج و یا مبلغی پول در کاسه آنان می گذارند.اگر قاشق زنی چیزی به دست نیاورند،از برآمدن آرزو و حاجت خود ناامید خواهند شد.گاه مردان به ویژه جوانان،چادری برسر می اندازند و برای خوشمزگی و تمسخر به قاشق زنی در خانه های دوست و آشنا و نامزدان خود می روند.

آش چهارشنبه سوری:خانواده هاییکه بیماریاحاجتی داشتندبرای برآمدن حاجت وبهبود یافتن بیمارشان نذرمی کردند ودر شب چهارشنبه آخر سال «آش ابودردا» یا «آش بیمار» می پختند و آن را اندکی به بیمار می خوراندند و بقیه را هم در میان فقرا پخش می کردند  .

تقسیم آجیل چهارشنبه سوری:زنانی که نذر و نیازی می کردند درشب چهارشنبه آخر سال، آجیل هفت مغز به نام آجیل چهارشنبه سوری از دکان رو به قبله می خریدندوپاک می کردندو میان خویش و آشنا پخش می کردند و می خورند. به هنگام پاک کردن آجیل،قصه مخصوص آجیل چهارشنبه،معروف به قصه خارکن رانقل می کردند.آجیل جنبه نذرانه اش را از دست داده وازتنقلات شب چهارشنبه سوری شده است.گرد آوردن بوته، گیراندن و پریدن از روی آن و گفتن عبارت "زردی من از تو، سرخی تو از من" شاید مهمترین اصل شب چهارشنبه سوری است. مراسم دیگری مانند توپ مروارید ، فال گوش ، آش نذری پختن ، آب پاشی ، بخت گشائی دختران ، دفع چشم زخمها ، کندرو خوشبو، قلیا سودن ، فال گرفتن هم در این شب جزو مراسمات جالب و جذاب می باشد.

باهم خوندیم برخی از این آداب چهارشنبه سوری و حال من نمی دونم این توضیحات چقدر صحت داره یا نداره، ولی اینو میدونم که این مطالب از معاندین است وسخت برای ترویج این فرهنگ غلط و خرافه آمیز تلاش می کنند. حالا با خوندن این مطالب قضاوت کنید در این مراسمات جایی برای خدا و پیامبرانش بود؟ اگر نبود ما باید از این خرافات تبعیت کنیم؟ و چون اجداد و گذشتگان ما این اشتباه را انجام میدادند ما هم باید انجام بدهیم و هیچ درباره ی آن فکری نکنیم؟ با شنیدن این جمله یاد حضرت موسی(ع) میوفتم که وقتی مردم و از بت پرستی نهی می فرمودند مردم به ایشان می گفتند که این کار از گذشتگان و اجداد ما رسیده و چون آنها این کار را انجام می دادند ما هم انجام می دهیم.چقدر جالب است...

اما حالا به این وطالب هم توجه کنید مطالبی که 100درصد دقیق و قابل پذیرش است.

این متن از کتاب مفاتیح الحیاة نوشته آیت الله جوادی آملی می باشد؛

 

آتش، در ایران قدیم، مقدس و همپایه فرزند اهورا مزدا شمرده می شد، از این رو پیش از نوروز به آتشکده ها میرفتند و آتش می افروختند و چون طبق برخی نقل ها در ایران هفته نبود، این مراسم در سیصدو شصتمن روز سال(روز26اسفندماه) برگزار میشد و معتقد بودند در این روز ارواح نیاکان به زمین فرود می آیند و این آتش برای راهنمایی آنهاست. ولی آتش افروختن و جستن از آن و شادی کردن در کار آن، ترقه زدن و منفجر کردن مواد منفجره در چهارشنبه آخر سال، نه برهان عقلی دارد نه دلیل نقلی و نه ملی و جز خرافه و در موارد زیانباری غیر قابل جبران چیز دیگری نیست.

 

در هیچ یک از متون باقی مانده اسلام اشاره ای به جشن چهارشنبه سوری نشده است. در اوستا، کتیبه های ایلامی، هخامنشی، اشکانی، ساسانی، و نیز در متون پهلوی و حتی در روایت های مورخان یونانی درباره جشن چهارشنبه سوری مستند و سخنی در دست نیست.

متون دوران پس از اسلام نیز در این باره تقریبا ساکت بوده اند. حتی در آثار محقق دقیقی چون ابوریحان بیرونی درباره آن توضیحی داده نشده.

 

نخستین و کهن ترین کتابی که در آن به آتش افروزی در جشن چهارشنبه سوری اشاره شده کتاب تاریخ بخارا، اثر ابوبکر محمدبن جعفر نَرشَخی (286-358ق) است که وقتی امیرمنصور بن نوح سامانی در ماه شوال سیصدوپنجاه قمری به تخت نشست دستور داد که هنوز سال تمام نشده، در شب چهارشنبه چنانکه عادت قدیم است، آتش عظیم افروختند.

 

دومین متن کهن شاهنامه فردوسی است:

زخنجر همی آتش افروختند هوا و زمین را همی سوختند

 

پس این کار سنت سیئه و ظلم به فرهنگ مردم بزرگ ایران است و نه تنها مبنای عقلی و نقلی ندارد بلکه برخلاف نظم و امنیت و آسایش افراد و همنوعان است و آزادی آنان را سلب میکند و آسیبها و تلفات فراوان در پی دارد...

 

زیبنده کشور اسلامی این است که از این سنت زشت دست بردارد و سنت های الهی مانند عیدفطر، عید قربان، نماز جمعه و...را زنده کند.

 

امام رضا(علیه السلام) فرمودند: " خداوند رحمت کند کسی را که امر (سنت) ما را زنده کند " و در ادامه افزودند: " اگر مردم زیباییهای سخن ما را بدانند از ما پیروی خواهند کرد. "

 

منبع: مفاتیح الحیاة / آیت الله جوادی آملی / صفحه 756

 

بازهم قضاوت با شما عزیزان ان شاءالله در پست بعدی فقط نظر مراجع عظمای تقلید درباره این مراسم نوشته خواهد شد.


 






نوشته شده در تاریخ یکشنبه 92 اسفند 18 توسط حسین مرادی نژاد

بسم رب المهدی

امام زمان,امام مهدی,صاحب الزمان,حجه ابن الحسن

بی همگان به سر شود بی تو به سر نمی شود

ای سید و مولای ما دعا کن برای ما

دعا کن تا ما از نشستن انتظار بلند شویم و به سوی تو آییم

دعا کن تا قلب ما آنقدر صاف شود تا شما را یک دل صدا کنیم

و شما پاسخ ما را با ظهورت بدهی...

یا صاحب الزمان(عج) فقط اگر می توانی یکم دیر بیا آخر من اینجا کمی کار دارم

باید کمی بیشتر پول جمع کنم و در حال حاضر در حال پیشرفت و ارتقای کاری هستم

پس یخورده دیرتر بیا آقا که کمی می خواهم در رفاه و آسایش از زندگی لذت ببرم

من را ببخش ولی همین الان یک جلسه مهم دارم بیش از این نمی توانم با شما صحبت کنم

ان شاءالله جمعه ی دیگر می آیم و مفصل با شما درد دل می کنم ارداتمند شما هستم

راستی آقا یه فرجی کن که با وام بنده موافقت شود بازهم از شما ممنونم...

سرباز کوچک شما شیعه اثنی عشری...






نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 92 اسفند 15 توسط حسین مرادی نژاد

بسم رب المهدی

آمریکا,اسرائیل,سگ هار منطقه

 

عده‌ای سعی نکنند چهره آمریکا را بزک کنند!

رهبر انقلاب: یک عدّه سعى نکنند چهره‌ى آمریکا را بزک کنند، آرایش کنند،

زشتى‌ها و وحشت‌آفرینى‌ها و خشونتها را از چهره‌ى آمریکا بزدایند در مقابل ملّت ما، به‌عنوان یک دولت علاقه‌مند،

انسانْ‌دوست معرّفى کنند؛ اگر سعى هم بکنند، سعى‌شان بى‌فایده است.

92/11/29

رژیم تروریست آمریکا همان وهابیت است...

همان ریگی است...

همان تکفیری ها و سلفی ها است...

واقعا چرا عده ای فک می کنند که آمریکا دوست و یاور ایران است؟

و همین عده ی خوش خیال هم فک می کنند می توانند این تفکرات پوچشون و به دیگران تحمیل کنند...

و فک می کنند تمام مشکلات اقتصادی ما با تسلیم شدن در برابر این کشور پست و حقیر،حل می شود...

بعضی ها انگار نمی دانند ایران کجاست و چه توان و قدرتی دارد که حرف هایی نسنجیده در محافل بین المللی می زنند...

اگر آمریکا و اسرائیل می توانستند ایران را نابود کنند یا تسخیر کنند در زمان فرار پهلوی اینکار را می کرند...

یا نه در زمان 8 سال جنگ که حمله ای همه جانبه ترتیب داند آن هم با آن همه هجمه،اما شکست خورند آن هم شکستی ذلیلانه...

اگر بمب دارند تسلیهات دارند هواپیماهای جنگی دارند ناوشکن های شکست ناپذیر دارند پس چرا عین یک سگ از ایران در هراس هستند؟

چرا نتوانست با حمله به حزب الله لبنان پیروز شوند و یک وجب از خاک لبنان را تسخیر کنند؟

و حالا اسرائیلی که هیچ هویتی ندارد شده است یک کشور که آقایون آن را به رسمیت می شناسند...

عجب پیامی دریافت کردم من که سازمان ملل شده است ملاک برای ما که اسرائیل را به رسمیت بشناسیم...

عجب پیامی دریافت کردم که ما باید در مقابل آمریکا تحقیر شویم تا تحریم نشویم...

شما دقیقا دارید سرخم می کنید تا بتوانید نان بدست بیاورید...

اگر آنان قرار بود نان به کسی بدهند اول خودشان را سیر می کردند...

و چه جالب که ما در 8 سال گذشته کلی زیان دیدیم ...

و جالب تر از آن که در این چندماه اخیر کلی سود و منفعت بردیم ...

از دست درازی دولت به مردم بگیر تا به زانو درآوردن ژنو در مقابل ملت ایران...

و چقد اسارت هایی که مردم کشیدند در 8 سال گذشته از هنرمندان سینما و صداوسیما تا مردم ...

و چقد فراموش شدگانی که در رسانه ملی از آنان یاد شد و تقدیر شد ...

واقعا چه ارشادی شد فیسبوک و قلیان و هنرمندان ارزشی و غیر ارزشی...

اشکالی ندارد دست آوردهای هسته ای ما را در طول این سالها طی چندماه به باد دادید...

اشکالی ندارد که آمریکا و اسرائیل و متحدان آن هرچه می خواهند به ایران می گویند و شما لبخند می زنید...

اشکالی ندارد که آمریکا به ایران می گوید تروریست و خود را صلح طلب می نامد و شما با سکوت لبخند می زنید...

اشکالی ندارد اما بدانید هم شما

هم اسرائیل و سگ نگهبانش آمریکا

که اگر غلطی از آنان سر بزند جمهوری اسلامی

تل «آویو» و «حیفا» را با خاک یکسان خواهد کرد






نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 92 اسفند 14 توسط حسین مرادی نژاد

بسم رب المهدی

علی خلیلی,جانباز,امر به معروف نهی از منکر,

علی خلیلی,جانباز,جانبازی,امر به معروف

علی خلیلی,جانباز,امر به معروف نهی از منکر

 

کربلا حکایتی عظیم دارد از بزرگ ترین واقعه تاریخ اسلام و نشان دهنده جهادی عظیم است

به نام امر به معروف و نهی از منکر.

هرکس در مکتب اسلام می خواهد برای امر به معروف و نهی از منکر قدمی بردارد

باید قبل از آن حادثه کربلا را بخواند.

باید از امام حسین(ع) یاد بگیرد که چگونه برای امر به معروف

تمام تعلقات دنیایی را زیر پا بگذارد و در این راه جان خود را

تقدیم به خداوند و هدف عظیم مولایش کند.

باید بدانی در این راه باید از همه تعلقاتت بگذری و بروی برای خدا.

و کسانی که در این راه قدمی برداشتند و زخمی خوردند یا کشته شدند

به درجه جانبازی و شهادت نائل آمدند.

ما اخبار گوناگون زیاد شنیدیم از عامرین امیر به معروف و نهی از منکر

در گوشه گوشه شهر تهران که در این راه مورد خشم و

غضب عاملین منکر قرار گرفته اند و از طرف مسئولین هیچ گونه حمایتی نشدند.

از جمله این افراد کسی است به اسم علی خلیلی طلبه ای 19 ساله

که با در دست گرفتن جانش و اقتدا به مولایش حسین(ع) رفت تا

واجب الهی را بجا آورد و جان دو دختر جوان که از سوی چند جوان اراذل و اوباش

مورد آزار و اذیت قرار می گرفتند

نجات داد و آن جوانان پنج نفری علی را کتک زدند و با چاقو شاهرگ گردن علی را می زنند.

مردم علی را می خواهند ببرند به بیمارستان

اما هیچ بیمارستانی علی را قبول نمی کند و علی با رگی که بریده شده آواره ی خیابان است

بعد از نیم ساعت جستجو بالغ بر 20 الی

26 بیمارستان دست رد به سینه علی زدن بالاخره بیمارستان عرفان علی را در حالی قبول می کند

که هیچ خونی در بدن ندارد.

حال علی وضع خراب و بدی دارد.

علی جان تو جانباز حسین(ع) هستی.

تو باز ثابت کردی که هنوز راه مکتب حسین(ع) ادامه دارد.

علی جان من هرچه درباره تو بگویم کم گفتم

و نمی دانم که چگونه اقدام شجاعانه و مردانه و غیرت مندانه ی تورا توصیف کنم.

تو ثابت کردی که علی(ع) بودن یعنی چه...

تو ثابت کردی به امیرالمونین(ع) که لیاقت نام ایشان را داری...

تو شجاعت خود را به رخ من جوانه ترسو کشیدی

تا به من جرات دهی برای واجب الهی ترس معنا ندارد.

علی جان تو معامله ی پرسودی با خدای خودت کردی

حتما مولایمان حسین(ع) به تو افتخار می کند

و امیرالمونین(ع) از تو خشنود است.

علی در بیمارستان است آن هم بیمارستان خصوصی

چون بیمارستان های عمومی از قبول او امتناع ورزیدند مخارج بیمارستان

سر به فلک کشیده است.

مسئولین عزیز و ای قوه قضاییه گرامی

که این همه برای حمل سلاح سرد و استفاده از آن مجازات های

سنگین گذاشته اید و با این همه تدبیر شما و سخت گیری های مامورین شما

 دادگاه برای ضاربین علی چه کرد؟

چکار برای او کردید؟

کسی که علی را با چاقو زخمی کرده است

با کمال آزادی در خیابان می چرخد آیا این درست است؟

و چه جالب که همان شخص دوباره کسی دیگر

را در خیابان با چاقو زخمی کرده است

پس چشمان بیدار شما کجاست؟

اشخاصی مانند اینها باید از طرف قانون حمایت شوند

چون بی قانونی کرده اند و اشخاصی چون علی باید از قانون مایوس شوند

چون کاری قانونی و شرعی کردند؟

این است قضاوت قاضی های شما که بگویند به علی و امثال علی

که به شما چه ربطی داشت و دارد،

مگر شما چه کاره مملکت هستید ؟

من دقیقا معنی قانون و عدالت را فهمیدم که چیست.

حال که حمایت قضایی نمی کنید ایرادی ندارد

لااقل بیایید و حمایت مادی کنید از این جانباز باغیرت و شجاع ما

واقعا خیلی سخت است؟

علی با خدا معامله کرد و من به حال او سخت غبطه می خورم.

 

 

طبق پیگیری و بررسی های مبارزکلیپ،

 

نیاز امروز علی خلیلی[جانباز نهی از منکر] تهیه ی مخارج سنگین درمانی وی می باشد.

در سایه ی بی مهری مسئولین مربوطه، تنها نگاه این جوان مظلوم بسیجی،

کمک های مردمی می باشد تا به لطف خداوند متعال، سلامتی خود را باز یابد.


علی خلیلی در راه امنیت این کشور تا آستانه ی شهادت پیش رفته است. اکنون نوبت ماست که انسانیت خود را ثابت کنیم.

 

دوستانی که توانایی کمک مالی دارند، به این لینک مراجعه کنند.(کلیک کنید)

 

 

من برای امر به معروف و نهی از منکر قیام کردم. 

[امام حسین(ع)]

 






نوشته شده در تاریخ دوشنبه 92 اسفند 12 توسط حسین مرادی نژاد

بسم رب المهدی

امام خامنه ای,رهبر,فرمانده,حضرت,ماه,آیت الله العظمی,

 

خاطره سیلی خوردن یکی از محافظان رهبر/از کتاب «حافظ هفت «

«تو ملاقاتای عمومی آقا، جمعیت فشرده‌ای توی حسینیه نِشسته بودن و به صحبتای ایشون گوش می‌دادن.

من جلوی جمعیت، بین آقا و صف اوّل وایساده بودم.

اون روز، بین سخن‌رانی حضرت آقا، بارها نگاهم به پیرمرد لاغراندامی افتاد که

شب‌کلاه سبزی به سر داشت و شال سبزی هم به کمرش.

تا سخنرانی آقا تموم شد، بلند شد و خیز برداشت طرف من و بلند گفت:

«میخوام دست آقا رو ببوسم»

امان نداد و خواست به سمت آقا برود که راه اون رو بستم.

عصبی شد و تند گفت:

«اوهووووی....چیه؟! می‌خوام آقا رو از نزدیک زیارت کنم. مثل این‌که ما از یه جد هستیم»

صورت پیرمرد، انگار دریا، پرتلاطم و طوفانی می‌زد.

کم‌کم، داشت از کوره در می‌رفت که شنیدم آقا گفتن:

«اشکال نداره، بذار سید تشریف بیاره جلو»

نفهمیدم تو اون جمعیت آقا چطور متوجه پیرمرد شد.

خودم رو کنار کِشیدم. پیرمرد نگاهی به من انداخت و بعد،

انگار که پشت حریف قَدَری رو به خاک رسونده باشه، با عجله، راه افتاد به سمت آقا.

پشت سرش با فاصله کمی حرکت کردم.

هنوز دو سه قدم برنداشته بود که پاش به پشت گلیم حسینیه گیر کرد و زمین خورد.

اومدم از زمین بلندش کنم که

برگشت و جلوی آقا و جمعیت محکم کوبید توی گوشم و گفت: «به من پشت پا می زنی؟«

سیلی‌ش، انگار برق 220 ولت خشکم کرد.

توی شوک بودم که آقا رو رو به روی خودم دیدم. به خودم که اومدم،

آقا دست گذاشت پشت سرم و جای سیلی پیرمرد رو روی صورتم بوسید و گفت:

«سوءتفاهم شده. به خاطر جدّش، فاطمه زهرا، ببخش«!

درد سیلی همون‌موقع رفع شد.

بعد سال‌ها، هنوز جای بوسه گرم آقا رو روی صورتم حس می‌کنم».

 






نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 92 اسفند 8 توسط حسین مرادی نژاد

بسم رب المهدی

امام مهدی(عج),امام زمان(عج),

 

امام زمان,باران,ملک,آب گوارا,غیبت,قرآن کریم,بیان جاوید,چله نشین آفتاب

* در محضر میزبان:

امام زمان سلام الله علیه:
«نادانان و کم خردان شیعه و کسانی که بال پشه از دینداری آنان محکمتر است، ما را آزردند.»

 

-- همچون بزی در حال جان دادن! --

* امام باقر علیه ‏السلام فرمود:
ای شیعیان آل محمد - صلی الله علیه و آله -! یقینا ناخالص‏ های شما از شما جدا خواهند شد. همچون سرمه در چشم که سرمه کش می‏داند چه زمان سرمه در چشم می رود، اما نمی‏داند کی از چشم می‏رود. ناخالص‏ های شما هم صبح می‏کنند در حالی که بر امیری از ولایت ما گام بر می‏دارند. و غروب می‏ کنند، در حالی که از آن بیرون رفته‏اند. و (بالعکس) شامگاهان در مسیری از ولایت مایند و صبح می‏کنند در حالی که از آن خارج شده ‏اند.(1)

* امام باقر علیه ‏السلام فرمودند:
شما (شیعیان) آنقدر انتظار خواهید کشید تا همچون بزی که در حال جان دادن باشد بشوید، برای قصاب فرق نمی‏کند که کجای بز مریض و نحیف را بگیرد! برای شما هیچ کدام مقامی نخواهد ماند که از آن بالا روید و یا تکیه گاهی که در کارهای خود به او تکیه کنید!(2)

* امام صادق علیه ‏السلام خطاب به منصور صیقل:
ای منصور! امر فرج اتفاق نخواهد افتاد مگر آنکه سخت مأیوس شوید. بلکه - قسم به خدا - که تا خوب و بد شما از یکدیگر جدا شود نه، بلکه به خدا قسم، تا اینکه همگی شما امتحان شوید، نه بلکه به خدا قسم تا آنگاه، که شقی شود آنکه شقی است و سعید گردد آنکه سعید است.(3)

* امام کاظم علیه‏ السلام فرمود:
وقتی که پنجمین فرزند از هفتمین امام، غایب شود پس بر شما باد بر شما باد به دین ‏هایتان که احدی آن را از شما زایل نکند. فرزندانم حتما برای صاحب الامر غیبتی است تا هر کس قائل به امامت است از آن برگردد، به تحقیق که آن آزمایشی است از جانب خداوند که خلقش را به آن امتحان کند.(4)

* جابر: به امام باقر عرض کردم: گشایش امر شما چه زمان واقع شود؟
فرمود: هیهات، هیهات، فرج و گشایش ما صورت نگیرد تا آنکه همه‏ ی شما غربال شوید، همه غربال شوید، همه غربال شوید - سه بار فرمودند - تا ناصافی‏ ها بروند و خالص‏ ها باقی بمانند.(5)

* ابراهیم بن هلیل: به امام رضا علیه ‏السلام عرض کردم: فدایت شوم، پدرم بر این امر (امامت و فرج آل محمد) مرد و من هم به این سن و سال کهولت رسیده ‏ام که می بینی! (می ترسم) بمیرم و هیچ خبری به من ندهی؟
- امام علیه ‏السلام: ای ابا اسحاق عجله داری؟
- بله و الله عجله دارم. چگونه تعجیل نکنم در حالی که به این سن و سال رسیده ‏ام که می ‏بینی؟!
- اما ای ابا اسحاق به خدا قسم این امر اتفاق نخواهد افتاد مگر آنکه خوب و بد همگی شما از هم جدا شوید و همگی امتحان شوید تا جز گروهی اندک از شما نماند، - آنگاه دستش را به سمت جمعیت کشاند و بالا برد - [کنایه از آنکه این همه جمعیت، کم خواهند شد](6)

* امام رضا علیه‏ السلام:
به خدا قسم، آنچه چشم هایتان را به آن دوخته‏ اید واقع نمی‏شود مگر بعد از آزمایش و جدائی شما از یکدیگر، و تا آنچا که جز تعداد بسیار کمی از شما شیعیان باقی نماند.(7)

* راوی گوید: امام باقر علیه‏ السلام به من فرمود:
گفتار شما (شیعیان) دلهای مردم (نااهل) را ناخوش آید، احادیثی را بر آنها عرضه کنید اگر پذیرا بودند زیادترش کنید و هر کس منکر بود رهایش کنید زیرا که یقینا فتنه‏ ای به سراغ شما خواهد آمد که هر دوست و همراهی را از بین ببرد تا آنکه حتی اگر بر یک مو وارد شود آن را به دو مو تبدیل کند، در این فتنه جز ما و شیعیان (خالص) ما باقی نخواهند ماند.(8)

* امام محمد باقر علیه‏السلام:
همه‏ ی مؤمنان مورد ابتلا و آزمایش واقع شوند تا آنکه اهل ایمان جدا شوند، آری خداوند مؤمنین را از بلای دنیا و سختی ‏های آن ایمن نکرده، او آنها را از کوری و شقاوت در آخرت در امان نگهداشته است.
سپس فرمود: حضرت سید الشهداء بعضی کشتگان (عاشورا) را بر بعضی دیگر قرار داده و فرمود: کشتگان ما کشته شدگان پیامبران و خانواده‏ ی پیامبرانند.(9)

 

آیت الله بهجت رحمة الله علیه :
«ما در دریای زندگی در معرض غرق شدن هستیم؛ دستگیری ولیّ خدا لازم است تا سالم به مقصد برسیم. باید به ولیّ عصر سلام الله علیه استغاثه کنیم که مسیر را روشن سازد و ما را تا مقصد، همراه خود ببرد.»(10)

 

قلب نازنین امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از شیعیان نادان و سبک دینان آزرده(11) و از مشاهده پرونده اعمال محبانش رنجور و غمزده می باشد. پس شایسته است تا با ترک گناهان موجبات شادمانی آن گل نرجس زاد را فراهم آوریم و از خدای متعال با تضرع بخواهیم که:

و صل اللهم بیننا و بینه وصله تودی الی مرافقه سلفه و اجعلنا ممن یاخذ بحجزتهم و تمکث فی ظلهم و اعنا علی تادیه حقوقه الیه الاجتهاد فی طاعته و اجتناب معصیته.(12)

و ای خدای منان! بین ما و او پیوندی کامل برقرار ساز که به رفاقت و دوستی ما با پدرانش منتهی شود، و ما را از آن کسانی قرار ده که چنگ به دامان آن بزرگواران زده اند و در سایه آنان زیست می کنند. ما را بر ادای حقوق آن حضرت و تلاش و کوشش در پیروی او و دوری از عصیان و نافرمانی اش یاری فرما.

 

قلب ما با مهدی صاحب الزمان ‏علیه‏ السلام پیمان بسته و این بزرگترین شرافت ما است. اشتیاق قلب و روح ما به دیدار و ظهور آن حضرت بهترین شاهد بر بیعت و پیمان محکمی است که با او بسته ‏ایم.

اللَّهُمَّ کَما شَرَّفْتَنی بِهذَا التَّشْریفِ وَ فَضَّلْتَنی بِهذِهِ الْفَضیلَةِ...

خدایا، مرا به این شرافت - که با مهدی ‏علیه‏ السلام پیمان ببندم - شرافت داده‏ ای، و به این منقبت فضیلت عطا فرموده‏ ای، و به این نعمت اختصاص داده‏ ای، و قلب مرا به یاد او آباد ساخته‏ ای.
خدایا، ما بندگان مشتاق به ولیّت هستیم که یادآور تو و پیامبرت است.






نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 92 اسفند 7 توسط حسین مرادی نژاد