بر خلاف تصور گروهى، راه شناسایى پیامبران واقعى منحصر به این نیست که مدعى نبوت، داراى معجزه باشد، بلکه همان طور که معجزه مى تواند ما را به صدق گفتار مدعى نبوت رهبرى کند و موجب مى شود پیامبران واقعى را از مدعیان دروغین تشخیص دهیم، هم چنین گواهى پیامبران پیشین در مورد فرد بعدى، یکى از راه هاى شناسایى پیامبران است.
قرآن مدعى است که حضرت مسیح ـ که نبوت وى با دلایل قاطع ثابت شده است ـ با صراحت و قاطعیت کامل، از آمدن پیامبرى به نام احمد خبر داده است. ولى ملت لجوج بنى اسرائیل، پس از شناسایى آن نبى موعود ـ آن هم از روى علایم و مشخصاتى که حضرت مسیح در اختیار آنان گذارده بود، به تکذیب او برخاسته و دلایل و معجزات او را ـ که به تنهایى با قطع نظر از گواهى مسیح، مى تواند صدق ادعاى او باشند ـ سحر و جادو خواندند و شعور باطنى خود را نادیده گرفتند.
در قرآن مجید می خوانیم که حضرت مسیح به آمدن پیامبر پس از خود به نام «احمد» که پیامبر اسلام است گزارش داده است:
«... وَ إِذْ قَالَ عِیسىَ ابْنُ مَرْیمََ یَبَنىِ إِسْرَءِیلَ إِنىِّ رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکمُ مُّصَدِّقًا لِّمَا بَینَْ یَدَىَّ مِنَ التَّوْرَئةِ وَ مُبَشِّرَا بِرَسُولٍ یَأْتىِ مِن بَعْدِى اسمُْهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُم بِالْبَیِّنَاتِ قَالُواْ هَذَا سِحْرٌ مُّبِین؛
و عیسى بن مریم گفت: اى بنى اسرائیل، من پیامبر خدا بر شما هستم. توراتى را که پیش از من بوده است تصدیق میکنم، و به پیامبرى که بعد از من مى آید و نامش احمد است، بشارتتان میدهم. چون آن پیامبر با آیات روشن خود آمد، گفتند: این جادویى است آشکار » (صف: 6)
محققان اسلامی می گویند بشارتی که این آیه از حضرت مسیح نقل می کند، در انجیل یوحنا در باب های 14 و 15 و 16 وارد شده است و حضرت مسیح به نقل انجیل «یوحنا» از آمدن شخصی پس از خود به نام «فارقلیط» خبر داده است و قراین زیادی گواهی می دهد که مقصود از آن پیامبر اسلام می باشد و ما برای روشن شدن مطلب ناچاریم متون آیات را با تعیین باب و شماره آن، نقل نماییم.
فارقلیط، روح حق و راستى
در انجیل یوحنا(لندن 1837م)، باب14، آیه 15ـ17، می خوانیم:
«اگر شما مرا دوست دارید، احکام مرا نگاه دارید و من از پدر خواهم خواست تا «فارقلیط» دیگرى به شما بدهد، تا ابد با شما خواهد ماند. او روح حق و راستى است که جهان نمى تواند او را قبول کند; زیرا که او نمى بیند و نمى شناسد، امّا شما او را مى شناسید، زیرا که نزد شما مى ماند و در شما خواهد بود».
و در همان باب، آیه 25ـ 26:
«من این سخن ها را به شما گفته ام وقتى که با شما بودم، لکن آن «فارقلیط» که پدر او را به اسم من خواهد فرستاد، همان، شما را هر چیز خواهد آموخت و هر چیز من به شما گفته ام به یاد شما خواهد آورد».
همچنین در باب 15، آیه 26 آمده است:
«چون آن فارقلیط که من از جانب پدر به شما خواهم فرستاد، روح راستى که از طرف پدر مى آید درباره من شهادت خواهد داد».
چنانچه در باب 26، آیه 7ـ 15 می خوانیم:
«راست مى گویم که شما را مفید است که من بروم. اگر من نروم آن فارقلیط نزد شما نخواهد آمد. امّا اگر بروم او را نزد شما خواهم فرستاد. او چون بیاید، جهانیان را به گناه و صدق و انصاف ملزم خواهد ساخت: به گناه، زیرا که به من ایمان نمى آورند; به صدق، زیرا که نزد پدر خود مى روم و شما مرا دیگر نمى بینید; به انصاف، زیرا که بر رئیس این جهان حکم جارى شده است، و دیگر چیزهایى بسیار دارم که به شما بگویم، لکن حالا نمى توانید متحمل شوید، امّا چون او بیاید او شما را به تمامى راستى ارشاد خواهد کرد; زیرا او از پیش خود سخن نخواهد گفت، بلکه هر آن چه مى شنود خواهد گفت و شما را به آینده خبر خواهد داد و مرا تمجید خواهید نمود; زیرا که او آن چه از آنِ من است خواهد یافت و شما را خبر خواهد داد. هر چه از آن پدر است از من است. از این جهت گفتم که آن چه آنِ من است، مى گیرد و به شما خبر مى دهد».
«فارقلیط» لغت سریانى است که اهل سوریه با آن سخن مى گفتند، و در انجیل هایى که به زبان سریانى نوشته شده این لفظ به کار رفته است و دانشمندان اسلامى و مفسران انجیل اتفاق دارند که این لف1 معرب لفظ یونانى است که انجیل یوحنا به آن زبان نوشته شده است. در این رابطه، مطلب قابل توجهى را که دائرة المعارف بزرگ فرانسه (ج23، ص 4174) در این باره دارد از نظر خوانندگان مى گذرانیم:
«محمد مؤسس دین اسلام و فرستاده خدا و خاتم پیامبران است، کلمه محمّد به معنى بسیار حمد شده است و از ریشه مصدر «حمد»، که به معناى تمجید و تجلیل است، مشتق گردیده. بر حسب تصادف عجیب نام دیگرى، که از همان ریشه حمد است مترادف کامل لفظ محمد مى باشد و آن احمد است که احتمال قوى مى رود عیسویان عربستان آن لفظ را براى تعیین فارقلیط به کار مى بردند. احمد، یعنى بسیار ستوده شده و بسیار مجلل، ترجمه لفظ پاراکلیتوس است که اشتباهاً لفظ پریکلیویس را جاى آن گذاردند. به این ترتیب نویسندگان مذهبى مسلمان مکرر گوشزد کرده اند که مراد از این لفظ، بشارت ظهور پیامبر اسلام است. قرآن مجید نیز به طور علنى در آیه شگفت انگیز سوره صف به این موضوع اشاره مى کند».
با این حال هیچ بعید نیست که حضرت مسیح عیناً نام آن کسى را که از آمدن او بشارت داده است به زبان جارى کرده; مثلاً گفته باشد احمد، ولى نویسنده انجیل چهارم، که این بشارت در آن وجود دارد، روى سلیقه خود آن را به یکى از دو لفظ یونانى ترجمه کرده است در صورتى که نباید عَلَم و نام اشخاص ترجمه گردد، بلکه باید به همان حال در ترجمه بیاید.
در انجیل هاى فارسى به طور عموم به جاى کلمه فارقلیطا، لفظ تسلى دهنده آمده است و بیشتر مفسران آن را به روح القدس تفسیر نموده اند، اما دلایل و شواهد روشنی و فراوانی وجود دارد که بنا بر آن هرگز نمى توان فارقلیطا را به روح القدس تفسیر نمود. چنانچه، امتیازاتى که حضرت مسیح براى «فارقلیط» قائل شده، و شرایط و نتایجى که براى آمدن او شمرده است، این مطلب را قطعى مى سازد که منظور از «فارقلیط» جز پیامبر موعود نخواهد بود.
از برخى تواریخ مسیحى استفاده مى شود که پیش از اسلام در میان علما و مفسران انجیل مسلم بود که «فارقلیط» همان پیامبر موعود است. حتی سران سیاسى و روحانى جهان مسیحیت همچون زمامدار حبشه و قیصر روم که در روزهاى بعثت پیامبر اسلام همگى در انتظار پیامبر موعود انجیل بودند، به نبوت پیامبر اسلام گواهى دادند.
ظهور ده هزار مقدس
در کتاب «یهودا» (از کتاب مقدس)، آیه 14 و 15 می خوانیم: «لکن خنوخ ادریس که هفتم از آدم بود درباره همین اشخاص خبر داده گفت: اینک خداوند با ده هزار از مقدسین خود آمد تا بر همه داوری نماید و جمیع بی دینان را ملزم سازد و بر همه کارهای بی دینی که ایشان کردند و بر تمامی سخنان زشت که گناهکاران بی دین بخلاف او گفتند...»
که ده هزار مقدس فقط با پیامبر اسلام تطبیق میکند که در داستان فتح مکه با او بودند. بخصوص با توجه به این مطلب که این آیه از کتاب یهودا مدتها پس از حضرت عیسی نوشته شده. و از آن جمله در «سفر تثنیه» باب 33 آیه 2 چنین آمده:
«و گفت خدا از کوه سینا آمد و برخاست از سعیر به سوی آنها و درخشید از کوه پاران و آمد با ده هزار مقدس از دست راستش با یک قانون آتشین...».
که طبق تحقیق جغرافیدانان منظور از «پاران» (یا فاران) مکه است، و طبق قرائن و شواهد بسیار، ده هزار مقدس نیز فقط قابل تطبیق با همراهان و یاران پیامبر اسلام است.
در پایان، علاقه مندان را برا اطلاع بیشتر در این زمینه به کتب ذیل و سایر منابع مرتبط ارجاع می دهیم:
انیس الاعلام، تألیف فخرالإسلام.
الرحلة المدرسیة، اثر علامه محمّدجواد بلاغی.
احمد موعود انجیل، نوشته آیة الله جعفر سبحانى.