بسم رب المهدی
سلام جناب آقای مین !!
امیدوارم خوب باشید . این روزها خیلی دلم گرفته است . راستش را بخواهید کسی را پیدا نکردم
تا برایش درد دل کنم . البته مادر هست اما او هم مثل من دلی پر درد و کلی موی سفید از
دوری بابا دارد . به خاطر همین برای تو حرف می زنم .
می خواستم بگویم جناب آقای مین ای کاش هیچ وقت زیر پای بابای من منفجر نمی شدید !
یا نه اگر یکی دو سال دیرتر منفجر می شدید من خیلی از شما ممنون می شدم !
ای کاش آن موقع این ها را از من می پرسید ؟؟
ولی خودمانیم خیلی نامرد هستید جناب آقای مین !!
اصلا هم جناب نیستید !
یک مین بی احساسید که من را از بابایم جدا کردید !
هیچ وقت نمی ب.....
اشک چشم دیگر نمی گذارد بقیه اش را بنویسم . خودتان بقیه اش را حدس بزنید ...
خدا نگهدار جناب مین
از طرف دختری که بابایش را ....
نوشته شده در تاریخ جمعه 92 شهریور 22 توسط حسین مرادی نژاد