دشمن قسم خورده
خیلی خطرناکه !!! ردخور نداره... دیر بِجُنبی، کله پات کرده. واسه اینکار، از جون مایه می ذاره... چشم نداره ببینَدِت، تا یه ذره پیشرفت می کنی، حریص تر می شه واسه از پا درآوردنت...انگاری اصلا هرچی بالاتر بری، ذوق بیشتری داره واسه دشمنی... کشک نیست که، بابا به خود اوس کریم قسم خورده نامرد... تا به مقصودشم نرسه، دست بردار نیست... فقط و فقط هم باید از شرش به خدا پناه برد... وگرنه با یک لحظه غفلت، کارت تمومه...
ولی حیف، خیلی حیف...!!!
می دونی که منظورم کیه؟!
دشمن درجه یک انسانیت... نمی دونم این حقوق بشر چرا خِفتِش نمی کنه؟! اصلا هیچ کس کاری باهاش نداره... خیلی خطرناکه، اما انگار، نه انگار...!!!
واسه همینه که اِنقدر پررو شده، اِنقدر بی حیا شده...
بابا منظورم شیطونه لعنتیه دیگه...
مگه نمی دونی؟
وقتی خدا گوشش رو پیچوند، بخاطر گَنده دماغی و غرور و تکبرش، با یه اُردنگی انداختش بیرون...
اونم نه گذاشت نه برداشت گفت: « قسم به عزت و جلالت(اوس کریم) هرچی آدمه کله پا می کنم»1...
بی خیالی هم تو کارش نیست... واسه همینه که خیلی خطرناکه، لامذهب... آخه زخم خورده است...
ولی، ما که اصلا انگار، نه انگار... قسم خورده که خورده، به ما چه...!!!
می خواد همه مون رو بندازه وسط آتیش؟ بندازه، مهم نیست...
دیگه تو این دوره، زمونه...کسی تو فکر این چیزا نیست که...
صد رحمت به خواب زمستونی، حداقل بعدش یه بهاری، یه شکوفه زدنی هست، اما واسه خواب ما، نوچ...!!!
در صورتی که باید برعکس باشه... ما که نیومدیم اینجا، صفاسیتی، همش میدون مبارزه است...
پیامبر(ص) می فرماد: «مؤمن شیطان خویش را لاغر می کند؛ چونان که شما اشتر خویش را در سفر لاغر میکنید.» 2
ولی وقتی خوب نگاه می کنی،می بینی درست برعکسش داره اتفاق می افته...!!!
البته، قبول دارم خیلی سخته، همچین کار ساده ای هم نیست...
باید توکل به خدا داشته باشیم... بایداز خود اوس کریم مدد بگیریم...
در جایی دیگر حضرت می فرماد:« 4 حال است که هرکه دارد، خدا آتش دوزخ را بر او حرام می کند و در برابر شیطان در امانش می دارد: آنکه وقتی به چیزی میل دارد، آنگاه که می ترسد، چون شهوتش به خروش درمی آید و وقتی به خشم می افتد، عنان خویش در کف داشته باشد.»3
یعنی تا تَقّی به توقّی می خوره، بی حنبه بازی درنیاره... هرچی دلش خواست، خودکشی کنه، بدست بیاره...!!!
آهان... اینو می خواستم بگم... دیدی وقتی با یکی کَل داری، همش واسه هم کُری می خونید... همش حواستون به هم دیگه است که یه سوتی از طرف بگیری، ســوژه خـنـده یـک سـالـت جور بـشه... از طـرفـی خـودت هم شـیـش دونــگ حواست جمعه که گاف ندی، بشی سوژه خنده ....!!!
خُب بابا ما با شیطونم یه جورایی، کَل داریم دیگه، همش منتظره یه گاف از ما بگیره... یه عــمـر صـفـا کنه باهاش...
ما هم خیلی راحت بهونـه رو مـی دیـم دسـتـش...!!! آخـه چـرا...!!!!!!!!! روایــات زیــادی هست واسه کِنِف کردن شیطون... دستورالعمل داده شده... مثلا :
پیامبر(ص):«خشم از شیطان است وشیطان از آتش. آتش را با آب می توان خاموش کرد؛ پس هرگاه خشمگین شدید، وضو بگیرید.»4
یا جای دیگه می فرماد:« نماز چهره شیطان را سیاه می کند و صدقه پشتش را می شکند و دوستی برای خدا، ریشه اش را می خشکاند، و چون چنین کنید، از شما دور می شود؛ چونان که مشرق از مغرب دور است.»5
یکی از اعضایی که بیشترین سوتی رو دست شیطون می ده... زبونه، که فرموده اند: تمام اعضاء و جوارح از دست این یه تیکه گوشت تو عذابند...!!! آخه همش سوتی می ده... نمی شه هم بیرونش کرد از تیم...!!!
حضرت رسول(ص) می فرماد:« باید با آنچه از خود می دانی، از عیب مردمان، باز بمانی. زبان خویش به کام بگیر مگر از خیر که بدین سان بر شیطان پیروز می شوی.»6
درسته که گفتیم خیلی گـنـده لاتـه ایـن شیطون... ولی به راحتی هم میشه دماغش رو به خاک مالید...با این کدرمزایی که ائمه معصومین(ع) بهمون دادند... مثل آب خوردن میشه حالشو گرفت...!!!
راستی روز عرفه هم نزدیکه... روز نیایش... بهترین موقع است واسه تجدید قوا... واسه نفس تازه کردن برای جنگ تن به تن با شیطون... واسه پاک کردن سوتیا و گافهایی که تا حالا دادیم... دعا واسه خلاصی از گاف های آینده...
وقتی خدا می گه از مادر به شما مهربان ترم... حرف کمی نیست...
باور کنیم که خدا بزرگترین حامی و مهربان ترین ارباب ماست...
حضرت رسول(ص) می فرماد:« شیطان گفت: پروردگارا ! بعزت تو سوگند که بندگانت را گمراه می کنم تا آن هنگام که روح در بدن دارند.» اوس کریم(قربونش برم) هم فرمودند:«به عزت و جلالم سوگند، آنان را می آمرزم، تا آن گاه که از من آمرزش بخواهند.»7
ببخشید زیاد حرف زدم! بیکار شدید، ما رو هم دعا کنید...!
پی نوشت ها :
1. سوره مبارکه ص، آیه 82. 2. نهج الفصاحه/ حدیث 817. 3. نهج الفصاحه/ حدیث 258
4. نهج الفصاحه/ حدیث 660 5. نهج الفصاحه/ حدیث 1877 6. نهج الفصاحه/ حدیث 2371
7. نهج الفصاحه/ حدیث 642