بسم رب المهدی
1-دفاع در برابر هجوم گستاخانه به منزل امیرالمؤمنین(ع)
پس از ماجرای سقیفه،و سرپیچی عدّه ای از بیعت با ابوبکر،برای آن که به خیال خودشان مرکز تجمّع مخالفان را مورد تهدید قرار دهند،
به خانه امـام یورش آوردند،عمر و قُنفذ،و طرفداران آنها تهدید کردند،اگر امام علی (ع) برای بیعت به مسجد بیرون نیایند،خانه را آتش میزنیم!!!
حضرت زهرا(س) در دفاع از امام،در برابر مهاجمان فرمود:
*حدیث64
(شما ای گمراهان و دروغگویان! چه می گویید و چه می خواهید؟
ای عمر! آیا از خداوند پروا نداری؟ این گونه می خواهی وارد خانه من شوی؟
آیا با حزبت که حزب شیطان است، مرا می ترسانی در حالی که حزب شیطان ناتوان است!
وای برتو! این چه جرأت و جسارتی است که بر خدا و پیامبر(ص) او داری؟ آیا می خواهی دودمان پیامبر را نابود کنی؟ و نور خدا را خاموش؟ آگاه باش که خداوند نور خود را فروزان و جاودانه نگه می دارد.
از شرکت و حضور در میان نامحرمان پرهیز داشتم، امّا تهاجم و طغیان تو مرا از خانه بیرون کشید و حجّت را بر تو و بر دیگر گمراهان تمام کرد.
سوگند بخدا، چون کراهت دارم که بی گناهان دچار بلا و گرفتاری شوند، دست از نفرین برمی دارم.
اگر چنین نبود، می دانستی که سوگند و نفرین من به سرعت تحقّق می یافت و عذاب خدا فرو می بارید.)
پس از کوبیده شدن بین در و دیوار و به شهادت رسیدن حضرت محسن(ع) فرمود:
(ای پدر! ای رسول خدا! بنگر که با دختر مورد علاقه تو چنین رفتار می شود:
آه: ای فضّه بیا و مرا دریاب.سوگند به خدا،فرزندی که در شکم داشتم، کشته شد.)[1]
2-دفاع و افشاگری در برابر مهاجمان به منزل امام علی(ع)
الف-افشاگری توطئه ها
در آن هنگام که عمر با گروهی به منزل امام علی(ع) یورش آوردند، و با تهدیدهای پیاپی نتواستند دَرِ خانه را بگشایند، به دستور عمر هیزم آورده و درب منزل را به آتش کشیدند، حضرت زهرا(س) برای دفاع از ولایت و حُرمتِ حریم امامت، در برابر ستونی از دود و شعله های آتش به پیش رفت و فرمود:
*حدیث 65
(ای پسر خطاب! آیا تو را می بینم که خانه ام را آتش می زنی؟ آیا آمده ای که خانه ما را بسوزانی؟ آیا تو علی (ع) و فرزندان مرا به آتش می کشی؟)
پاسخ شنید:
سوگند به خدا یا شما را برای بیعت با ابوبکر بیرون می آورم و یا همه شما را با خانه به آتش می کشم!
حضرت زهرا(س) فرمود:
(ای عمر! آیا از خدا نمی ترسی؟ که (بی اجازه) وارد خانه ام می شوی؟)
ب-شکوه ها با پدر
اینجا بود که حضرت زهرا(س) نگاه به قبر پدر کرد و فرمود:
*حدیث 66
(وای ای پدر ای پیامبر خدا! چه مصیبت هایی که از دست پسر خطاب و پسر أبی قحافة کشیدیم!
ای ابوبکر، چه زود کینه توزیهای خود را بر اهل بیت رسول خدا(ص) ظاهر کردید!!
سوگند به خدا از این لحظه، تا روزی که خدا را ملاقات می کنم، هرگز با عمر صحبت نخواهم نمود!)[1]
ج-محکوم نمودن مهاجمان
امام صادق(ع) نقل می فرماید که:
وقتی مهاجمان به خانه امیرالمؤمنین علی(ع) یورش آوردند که در خانه را بشکنند یا بسوزانند و وارد منزل شوند، حضرت زهرا(س) پشت درب منزل رفته، خطاب به عمر که در پیشاپیش مهاجمان بود فرمود:
*حدیث 67
(وای بر تو ای عمر! این چه جرأت و جسارتی است که نسبت به خدا و رسول خدا کرده ای، آیا می خواهی نسل رسول خدا را نابود کنی؟ و از میان برداری؟ آیا می خواهی نور خدا را خاموش کنی؟ خداوند نور خود را حفظ می کند و تداوم می بخشد.)[1]
3-دفاع از امیرالمؤمنین(ع)
الف-دفاع و یادآوری فضائل اهل بیت:
در آن هنگامه غم آلود که علی(ع) را با زور به طرف مسجد می بردند، فاطمه(س) میان جمعیّت آمد و بین امام و آنها قرار گرفت،و فرمود:
*حدیث 68
(سوگند به خدا، نمی گذارم پسر عموی مرا ظالمانه به سوی مسجد بکشانید. وای بر شما چه زود به خدا و رسولش خیانت کردید و به خانواده او ستم نمودید، با این که رسول خدا پیروی از ما و دوستی با ما را به شما سفارش کرده و فرمود که (در امور زندگی) از اهل بیت(ع) اطاعت نمایید، که خداوند فرمود:
به مردم بگو از شما پاداش رسالت نمی خواهم، جز آن که با اهل بیت من دوستی نمائید.)[1]
ب-تهدید به نفرین کردن
امام صادق(ع) نقل می فرماید:
در آن لحظه که امام علی(ع) را به سوی مسجد می کشیدند، و هیچ کس در آن غربت و تنهایی دفاع نمی کرد، حضرت زهرا(س) خود را به امام رساند، و خطاب به عمر فرمود:
*حدیث 69
(ای پسر خطاب! سوگند به خدا اگر کراهت نداشتم که بیگناهان (مدینة) گرفتار بلایی الهی شوند، نفرین می کردم و آنگاه می فهمیدی که نفرین من خیلی زود تحقّق می پذیرد.)[1]
4-دفاع از امام در مسجد
آنگاه که امام را مظلومانه و با ستم به مسجد بردند، حضرت زهرا(س) وارد مسجد شد و فرمود:
*حدیث 70
(رها کنید پسر عموی مرا!
قسم به آن خدایی که محمّد(ص) را به حق برانگیخت. اگر از علی دست برندارید، گیسوان خود را پریشان کرده و پیراهن رسول خدا(ص) را بر سر افکنده و در برابر خدا فریاد خواهم زد، یقین بدانید که ناقه صالح، در نزد خدا از من گرامی تر و بچه آن ناقه نیز از فرزندان من قدر و قیمتش زیادتر نبود.)[1]
5-دفاع از جان امام
پس از بردن امام به مسجد، در آن ازدحام جمعیت، عمر با شمشیر برهنه تهدید کرد که: اگر با ابوبکر بیعت نکنی گردنت را می زنم. در این هنگام حضرت زهرا(س) خطاب به ابوبکر فرمود:
*حدیث 71
(ای ابوبکر! آیا می خواهی شوهرم را از دستم بگیری؟ (و مرا بیوه سازی؟) سوگند به خدا اگر دست از او برنداری، موی سرم را پریشان می کنم و گریبان چاک زده کنار قبر پدرم رسول خدا(ص) می روم.)[1]
سپس دست امام حسن و حسین(ع) را گرفت تا در کنار قبر پیامبر(ص) با نفرین و ناله تهدید خود را تحقّق بخشد
امام علی(ع) به سلمان فرمود:
((سلمان فاطمه را دریاب، گوئی دو طرف مدینه را می نگرم که به لرزه درآمد، سوگند به خدا اگر فاطمه(س) موی خود را پریشان کند و گریبان چاک نماید و در کنار قبر پیامبر(ص) نفرین و ناله سر دهد، دیگر مهلتی برای مردم مدینه باقی نمی ماند، و زمین همه آنها را در کام مرگبار خود فرو می برد.))
سلمان شتابان خدمت زهرا(س) رسید و گفت:
(ای دختر محمّد(ص)! خداوند پدرت را مایه رحمت جهانیان قرار داده است، خواهش می کنم به خانه برگرد و نفرین در حق مردم نادان مکن.
حضرت زهرا(س) پاسخ داد:
*حدیث 72
(ای سلمان! آنها قصد جان علی(ع) را دارند، و من در شهادت علی(ع) نمی توانم صبر کنم، صبرم تمام شده، مرا به حال خود بگذار تا کنار قبر پدرم بروم، موهایم را پریشان نمایم، گریبان چاک دهم، و به درگاه خدا ناله سر دهم.)[1]
سلمان فارسی که فاطمه(س) را برای ناله و نفرین مصمّم یافت، گفت:
امام علی(ع) مرا فرستاد و فرمود که به شما بگویم:
(فاطمه بخانه بازگردید و از ناله و نفرین خودداری کنید)
وقتی حضرت زهرا(س) پیام امام را شنید فرمود:
*حدیث 77
(حال (که شوهرم و امام من، فرمان داده که به خانه بازگردم،) می روم و صبر می کنم و سخن آن بزرگوار را می پذیرم و از او اطاعت می کنم.)[1]
6-دفاع تا رهایی و سلامت امام(ع)
آنگاه که سلمان فارسی از یگانه دخت پیامبر خواست تا دست از نفرین و ناله بردارد، و بخانه بازگردد، فرمود:
*حدیث 74
(وای بر آنان ای سلمان! آنها می خواهند دو فرزند من حسن و حسین(ع) را یتیم و بی سرپرست نمایند، ای سلمان! سوگند به خدا از درب مسجد مدینه پا بیرون نمی گذارم تا آن پسر عموی خود را با پشمان خودم، (رها شده) و سالم مشاهده نمایم .)[1]
و پس از لحظاتی چند که در میان سکوت و اندوه و شگفتی حاضران، مهاجمین دست از امام کشیدند و امام علی(ع) تنها و مظلوم از مسجد مدینه بیرون آمده راه خانه را در پیش گرفت، حضرت زهرا(س) به شوهر معصوم خود نگریسته و فرمود:
*حدیث 75
(علی جان، جانم فدای جان تو، و جان و روح من سپر بلاهای جان تو، یااباالحسن! همواره با تو خواهم بود، اگر تو در خیر و نیکی به سر می بری با تو خواهم زیست و یا اگر در سختی و بلاها گرفتار شدی، باز هم با تو خواهم بود.)[1]
پی نوشت:
1-حدیث 64 :[1]:الوافی،ج2،ص188 و اصول کافی،ج1،ص460 و ارشاد،دیلمی،ص176.
2-حدیث 66:[1]:الغدیر،ج7،ص78 و ج5،ص373 و369،ج7،ص77 و ج10،ص124 و بحارالانوار،ج28،ص322 و ج43،ص197.
2-حدیث 67:[1]:بحارالانوار،ج5،ص18 (طبع قدیم)،بحار،ج28،ص339.
3-حدیث 68:شوری، 23.
3-حدیث 68:[1]:کتاب عوالم،ج11،ص414 و بحارالانوار،ج8،ص233(طبع قدیم).
3-حدیث 69:[1]:اصول کافی،ج1،ص460 و الوافی،ج2،ص188.
4-حدیث 70:[1]:کتاب عوالم،ج11،ص211 و مناقب ابن شهر آشوب،ج3،ص340/118.
5-حدیث 71:[1]:کتاب عوالم،ج11،ص211 و مناقب ابن شهر آشوب،ج3،ص118 و بحالانوار،ج43،ص47.
5-حدیث 72:[1]:کتاب عوالم،ج11،ص460 و اختصاص،شیخ مفید،ص181.
5-حدیث 73:[1]:کتاب عوالم،ج11،ص211 و مناقب ابن شهرآشوب،ج3،ص118 و بحار،ج43،ص47.
6-حدیث 74:[1]:کتاب عوالم،ج11،ص406 و اختصاص،شیخ مفید،ص181.
6-حدیث 75:[1]:کوکب الدرّیّ،ج1،ص196:علامه حائری مازندرانی.